خوش آمدی. چطوری؟
بسیار خوشحالم. باید خودم را آماده میکردم که بیش از حد احساساتی نشوم اما روشن است که اکنون بسیار خوشحالم.
این تصمیم چقدر برایت بزرگ بود؟ چندان پیش نمیآید مربیان به باشگاه سابق خود برگردند.
تصمیم آسانی بود. با رییس و مالک دیدار کردم و فکر کنم در پنج دقیقه پس از چند سوال کوتاه و عملگرایانه تصمیم خود را خیلی راحت گرفتیم. از رییس پرسیدم میخواهی برگردم؟ او هم پرسید میخواهی برگردی؟ چند دقیقه بعد بود که تصمیم ما نهایی شد.
همکاری گذشته به سود هر دو طرف بود. تو رفتی و کاری که خواستی را انجام دادی، اما چلسی به پیروزی ادامه داد و بر مبنای کاری که انجام داده بودی به پیش رفت.
لحظه دشواری بود. سپتامبر 2007. من عاشق اینجا بودم و رابطهای قوی با باشگاه داشتم. تصمیم برای باشگاه هم آسان نبود. اما اگر آن را با خونسردی بررسی کنید و احساسات را کنار بگذارید تصمیم ما فوقالعاده بود. من به هدف خود رسیدم. میخواستم گرند اسلم را ببرم، یعنی در انگلیس، اسپانیا و ایتالیا قهرمان شوم و این کار را کردم. تمامی قهرمانیها را در این سه کشور به دست آوردم و به دومین لیگ قهرمانان خود هم رسیدم.
من از حضور در کشورهای مختلف و فرهنگهای فوتبالی مختلف لذت میبرم. به نظرم این برای تکامل من به عنوان مربی مهم بود. باشگاه چلسی هم قهرمانیهای مهمی به دست آورد. اکنون برگشتهایم و فکر کنم آمادهایم که دوباره ازدواج کنیم و خوشبخت و شاد شویم!
برنامه چیست؟
برنامه همانی است که بود. تکامل و تثبیت باشگاه در بالاترین سطح ممکن. من در سال 2007 از چلسی رفتم و از آن هنگام بارها درباره این باشگاه صحبت کردهام، به ویژه در جمعهای خودمانی. روزی را به یاد دارم که در سال 2004 به آمریکا رفتیم. ما جلسات تمرینی را به صورت باز برگزار کردیم اما تنها چند بچه به تماشا آمدند و کسی کاری به تیم نداشت. اما آغاز رومن، و به نظرم آغاز چلسی از آن هنگام بود. پس از آن چلسی لیگ برتر را برای اولین بار برد. سپس برای دومین بار. پس از آن به آمریکا برگشتیم و اوضاع را کاملا متفاوت یافتیم.
اکنون میتوانم تصور کنم چه خواهد شد، به ویژه پس از فتح لیگ قهرمانان که بالاترین نقطه در تاریخ باشگاه بود چلسی باشگاه بزرگتری شده. توجه رسانهای به باشگاه بسیار بیشتر شده.
من همانیام که بودم، از نظر فیزیکی همانم، اما هر روز باید به خود فکر کنید و به این که باید تکامل یابید. اکنون به گونه دیگری کارهایم را انجام میدهم و بسیار بالغتر شدهام. آمادهام که برای مدتی طولانی در این باشگاه بمانم.
اما معمولا بیشتر از سه سال در یک باشگاه نمیمانی.
امیدوارم این بار برعکس شود. بازیکنان چلسی همانی هستند که نیاز داریم. در زمان من چهار، پنج پسر بودند – همانهایی که بزرگتر از سایرین هستند و برای باشگاه و برای تعادل تیم بسیار مهماند – اما اکنون تیمی جوان داریم که سرشار از استعداد است و نیاز به ثبات دارد که به سطحی بالاتر در زمینه تکامل برسد. آنها نیاز به ثبات دارند و امیدوارم این ثبات را بیاورم. بسیار خوشبین هستم که این بازیکنان را میتوانم پرورش دهم.
معمولا زمانی که یک باشگاه را ترک میکنم تا چند سال دیگر هم عاشقش میمانم. هر بار به باشگاهی میروم پیراهنش را میپوشم و شیفتهاش میشوم، اما این بار پیش از آمدن شیفته باشگاه بودم.
شروعی عالی با هواداران خواهی داشت چون همین حالا هم بسیار محبوب هستی.
میدانم که محبوبم و میدانم که در این باشگاه طرفداران به فردی که برایشان زحمت کشیده وفادار میمانند. زمانی که بازی چلسی را در تلویزیون نگاه میکنم و میبینم مثلا یکی پلاکاردی با نام دیدیه دروگبا آورده این برایم رویایی است. همین است که چلسی راباشگاهی ویژه ساخته.
من با اینتر مقابل چلسی بازی کردم و برایم دشوار بود و فکر میکنم برای تماشاگران هم دشوار بود. من به آنها تعلق دارم و آنها به من تعلق دارند.
آنها ذات من را میشناسند. میدانند که نمیخواهم در باد موفقیتهای پیشین بخوابم و تنها به رابطه خوبم با آنها بسنده کنم. احتمالا در اولین روز حضور در استمفورد بریج نام من را خواهند خواند اما من از آن آدمهایی نیستم که به همین راضی باشم. من بسیار از خودم توقع دارم. میخواهم تیمی بسازم که متفاوت با تیمی باشد که قبلا ساخته بودم.
در شش سال گذشته با اینتر سهگانه را فتح کردی و در رئال مادرید هم در یک فصل در لیگ فوقالعاده بودی. میگویی که بالغتر شدهای. در زمانی که دور از ما بودی پیشرفت خود را چگونه ارزیابی میکنی؟
کار در ایتالیا چیزی بود که بسیار بسیار دوست داشتم انجام دهم. فوتبال ایتالیا بیتردید تاکتیکیترین فوتبال است و کار در آن بسیار دشوار است، بهویژه اگر با تیمی باشی که میخواهد پیروز شود و با تیمهایی بازی کنی که نمیخواهند ببازند. آن چالشی بزرگ برای من بود.
من به باشگاهی رفتم که در آن جوی از ناامیدی حاکم بود چون آنها نمیتوانستند در لیگ قهرمانان موفق شوند و ما آن را برای باشگاه آوردیم و برایا ولین بار در تاریخ ایتالیا سهگانه را کسب کردیم. این به من بسیار کمک کرد که روشنفکرتر شوم. پس از پرتغال و انگلیس به فوتبالی رفتم که شرایط متفاوتی داشت و چالشی بزرگ برای من بود. به نظرم در اینتر مربی بهتری شدم.
سپس به مادرید رفتم چون میخواستم گرند اسلم را فتح کنم؛ یعنی در مهمترین سه لیگ دنیا قهرمان شوم. همچنین چون دو بار پیش از آن فرصت حضور در رئال را داشتم اما این کار را نکردم و در چلسی ماندم. بار دوم زمانی بود که در ویمبلی جام حذفی را بردیم و به خود گفتم: «غیرممکن است، همین جا میمانم». اما در بار سوم که آنها آمدند دیگر میخواستم بروم و فرهنگ دیگری را تجربه کنم و در رویکرد اجتماعی خود بعد جهانی دیگری را تجربه کنم. رئال تجربهای رویایی برای من بود. به نظرم این آخرین گام در راه شکلگیری من مربی بود. من تازه 50ساله شدهام و دور فوتبال اروپا را کامل کردهام. تجربه من در رئال فوقالعاده بود چون از نظر فرهنگی کار دشواری داشتم.
سال گذشته به رکورد 100 امتیاز و 121 گل زده رسیدیم. در این فصل همه روی لیگ قهرمانان تمرکز کرده بودند. به نیمهنهایی رسیدیم و همه میدانستیم، به ویژه افراد باشگاه، که نیمهنهایی لحظه حساسی است و باید در آن لحظه همه چیز جور باشد تا به فینال برسید.
در باشگاهمان یک بار به نیمهنهایی رسیدیم اما در پنالتی به لیورپول باختیم. یک بار دیگر هم به نیمهنهایی رسیدیم اما با گاس هیدینک به بارسلونا باختیم. یک بار هم روبرتو [دیمتئو] چلسی را به فینال برد. میدانید که در نیمهنهایی باید آن شرایط خاص پیش بیاید و همه چیز به هم بخورد تا به فینال برسید. ما (رئال مادرید) به آن نقطه نرسیدیم و نتوانستیم دهمین قهرمانی را که آرزوی باشگاه بود به دست بیاوریم. اما این تجربهای رویایی بود. من اکنون به باشگاه خودم، به چلسی خودم در بهترین لحظه در دوران مربیگریام آمدهام. من اکنون مربی باثبات و انسان باثباتی هستم. و خانواده رویاییام هم از من حمایت میکنند.
در اواخر فصل انگار آن شادیات را در مادرید از دست داده بودی. اما اکنون خوشحالتری.
من خوشحال نیستم، خیلی خوشحال هستم! گفتم که خود را در این چند روز آماده کرده بودم که احساساتم را کنترل کنم و با خونسردی بیایم اما واقعا احساساتی شدهام. تلاش میکنم پنهانش کنم اما بسیار خوشحالم و بسیار افتخار میکنم. هنگامی که به جایی برمیگردید دلیلی دارد. نه فقط این که در گذشته نتایج خوبی گرفته باشید یا این که طرفداران بسیار دوستتان دارند. بلکه این که از نقطهنظر انسانی چیزی را جا گذاشتهاید. مردم میدانند که من چگونه فردی هستم. من رابطهای رویایی با مالک و با باشگاه داشتم و این باعث افتخار من است که بازگشتهام. نهتنها به عنوان مربی، که به عنوان انسان.
سه باشگاه بزرگ انگلیس فصل بعد مربی جدیدی دارند.
به نظرم لیگ برتر همان لیگ برتر همیشگی است. لیگ برتر در این فصل لیگ قهرمانان – که معمولا متر و معیار دنیای فوتبال است – بسیار زود نمایندههایش را از دست داد. مردم میگویند لیگ برتر نسبت به سایر لیگها افت کرده، اما من این را چندان باور ندارم. گاهی اوضاع خاصی پیش میآید و دلیل محکمی هم نمیتوان برایش آورد. فکر میکنم لیگ برتر هنوز رقابتی رویایی است و فکر میکنم پنج، شش تیم بسیار قوی باشند. در سال 2004 همه از ما، منیونایتد و آرسنال صحبت میکردند و پس از ما دیگر تیمها با فاصله قرار داشتند. اما اکنون پنج یا شش تیم در بالاترین سطح هستند و میخواهند به لیگ قهرمانان راه یابند و اوضاع بسیار دشوار میشود. امیدوارم از پس رقابت با آنها برآیم.
آیا فتح لیگ برتر اولویتت خواهد بود؟
باید تیم را بهبود بخشیم، و زمانی که میگویم بهبود مردم همه به این فکر میکنند که چلسی قرار است چند میلیون خرج کند. اما منظور من این است که کار خود را بهتر کنم. کار من این است که بازیکنان را پیشرفت دهم و تیم را بهبود بخشم. اگر این کار را نکنم از خودم راضی نخواهم بود. اگر پس از آن هم بتوانیم تیم را با خرید چند بازیکن بهبود بخشیم که عالی است، اما باید ابتدا همین تیم و بازیکنان را با کارم بهتر سازم. اولویت من همین است: بهبود اوضاع.
در دو سال گذشته در لیگ برتر به مشکل برخورده بودید. اگر لیگ قهرمانان را نمیبردید در این فصل لیگ قهرمانان غایب بودید. امسال باید سخت تا دیدار پایانی تلاش کنید تا صعود کنید. ما هم باید تلاش کنیم که پیشرفت کنیم، اما اولویت در باشگاهی که به این سطح رسیده این است که هم بازیکنان پیشرفت کنند و هم تیم به صورت جمعی بهتر شود و هم ساختار باشگاه حول تیم فوتبال بهبود یابد. ما باید همیشه تلاش کنیم که بازی بعدی را ببریم. بازی بعدی کجاست؟ در لیگ برتر است؟ پس برویم لیگ برتر را ببریم. در جام حذفی است؟ پس برویم جام حذفی را فتح کنیم. برایم سخت است بگویم کدام اولویت من است. اولویت من تلاش بسیار است و کار حرفهای.
استعدادهای جدید بسیاری در این تیم هستند که با آنها کار کنی. بازیکنان جذابی آمدهاند. درباره سبک فعلی تیم چه نظری داری؟
اول از همه باید با آنها کار کنم. من اوضاع فعلی تیم را دوست دارم. ما سه، چهار یا پنج بازیکن از دوران آغاز پیروزیهای چلسی داریم و به نظرم آنها همیشه بخشی از روح چلسی خواهند بود. خوشحالم که برخی از آن پسرها را نگه داشتهایم.
اما این که تیم بازیکنان جوانی داشته باشد که در بلندمدت پیشرفت کنند را من بسیار دوست دارم. من با قراردادی چهارساله آمدهام که هماهنگ با سالهای پیشرفت ادن آزار، اسکار، داوید لوییز و این پسران است. به نظرم خوب است که با آنها کار میکنم و برای آنها خوب است که با من کار میکنند. ما با هم میتوانیم پیشرفت کنیم و تیمی بهتر از حال حاضر بسازیم.
میتوانی بگویی افرادی که با خودت میآوری چه خواهند کرد؟
روی فاریا همانگونه که میدانید دست راست متدولوژی من است. او مردی است که بهتر از همه من را و سبک کاری من را میشناسد. او از همان ابتدا با من بوده. سیلوینو هم همینگونه. ژوزه موراییس هم در اینتر با من کار کرد؛ یعنی در هنگامی که آندره ویلاش-بواش به پرتغال رفت تا خودش مربیگری کند. موراییس همان کاری را میکند که آندره انجام میداد، یعنی استعدادیابی و آنالیز. او در کنار جیمز ملبورن (آنالیست مسابقههای چلسی) کار خواهد کرد که دوست قدیمی من است و در کشورهای بسیاری مانند عربستان سعودی، دبی، تونس، سوئد و مراکش کار کرده. او تجربهای عالی دارد.
از کادر قبلی هم کریستوف لالیکان، استیو هالند و کریس جونز هستند. آنها مدتی طولانی اینجا بودهاند و در داخل باشگاه بسیار به آنها اعتماد میشود. خوشحالم که در تیمم آنها را خواهم داشت. از این لحظه آنها همه یک نفر میشوند و موجودیتی واحد به نام کادر چلسی را تشکیل میدهند. ما با هم کار خواهیم کرد و سخت تلاش خواهیم کرد که به همه همان چیزهایی را بدهیم که انتظارش را میکشند.
احتمالا به تعطیلات هم نیاز داری.
البته ما از همین فردا تمرینات را شروع نخواهیم کرد. من به بازیکنان در طول فصل میگویم که زمانی که خسته به نظر میرسند پیروزی میتواند معجزه کند. زمانی که ببرید، ببرید، برید، هرگز خسته نمیشوید. در مورد من مساله بردن نیست، مساله حرکت است، رسیدن به جایی که دوستش دارم. من خوشحالم که برگشتهام. بازیکنان نیاز به تعطیلات دارند اما من نه. من منتظرشان میمانم و زمانی که کار را شروع کنیم آنها فردی را خواهند دید که انگیزه بسیاری دارد. به موهای سفیدم نگاه نکنید. البته این موها در سال 2004 سفید نشده بود.
ما به آسیا و سپس آمریکا میرویم و بعد هم سوپرجام را داریم. بازی مقابل پپ گواردیولا. چه شروع خوبی.
بحث نبرد مورینیو و پپ گواردیولا نیست، بحث چلسی و بایرن مونیخ است. مورینیو برای رساندن تیم به این مرحله هیچ کاری نکرده. گواردیولا هم کار خاصی انجام نداده که به این بازی برسد. بازیکنان این کارها را کردند و مربیان قبلی تیمها را به این مرحله رساندند. پس در آن مسابقه تلاش خواهم کرد به تیمم و به بازیکنانم کمک کنم که قهرمان شوند. همین و بس. آن بازی تاثیر زیادی روی کار ما در این فصل نخواهد گذاشت. ما باید به تمرینات پیشفصل برویم و در آن تمرینات سخت تلاش کنیم. ما تعهدات باشگاهی هم داریم که مهم است. از نظر اجتماعی هم مهم است که به مناطقی مانند آسیا و آمریکا برویم و چیزی را به باشگاه عرضه کنیم که نیازش را دارد.
نه سال پیش در استودیو چلسیتیوی مستقیم به دوربین نگاه کردی و گفتی که قول کیفیت، سختکوشی و شور و شوق برای رساندن باشگاه به موفقیت را میدهی. آیا امروز هم همین پیام را داری؟
دقیقا همان پیام را میدهم اما اکنون من یکی از شماهایم و این اندکی تفاوت ایجاد میکند. من در دوران مربیگری دو عشق بزرگ داشتم: اینتر و چلسی. چلسی برایم از مهم هم مهمتر است. بازی مقابل چلسی بسیار بسیار دشوار بود و این کار را تنها دو بار انجام دادم. اما اکنون دقیقا همان چیزها را به شما قول میدهم که در سال 2004 وعدهاش را داده بودم. با این تفاوت که حالا یکی از شما هستم.